.
.
.
بسم الله الرحمن الرحیم
روز در موزه 3
«القای تکامل انسان»
.
ادامه بازدید از موزه اسمیتسونیان و این بار تالار منشا بشری
بشر اسمیتسونیان
.
🌏برای مشاهدهی بخشهای قبلی، اینجا را کلیک نمایید.🌏
.
.
.
مردم، با دیدن ترویج یکطرفه داروینیسم در موزهی کشورشان، نباید تعجب کنند که تالار منشأ بشری نیز به سنت تاریک دیدگاه های داروینی در مورد بشریت ادامه میدهد.
این پوستر، به ما تدریجی گرایی داروینی را آموزش می دهد، اما باید دانست که انفجار کامبرین و سایر انفجارهای فسیلی، این توصیف ساده انگارانه را به چالش می کشند.
وقتی بازدیدکننده وارد تالار «منشاء بشریت» میشود، با منظرهای مواجه میشود که گونههای انسانی، به تدریج هرچه تکامل می یابند دارای پوست «سفیدتر» میشوند. یک استثنا، هابیت اندونزی (هومو فلوریسینسیس Homo floresiensis) است که تاریک به تصویر کشیده میشود. در اینجا بسیاری از اشتباهات و فریبکاری های تاریخی دیرینهانسانشناسی (مانند انسان پیلتداون، انسان نبراسکا، و ایدا Ida) و همچنین فسیلهایی که کمتر قابل اعتماد هستند (مانند آردیپیتهکوس Ardipithecus و اورورین Orrorin) نادیده گرفته میشوند.
.
همچنین این نمایشگاه به تغییرات مداوم عقاید در مورد انسان اولیه که اغلب در رسانه ها ظاهر می شود (مثلاً New Scientist، Phys.org) اشاره نمی کند. در عوض، بازدیدکنندگان با منظرهای روبهرو میشوند، که یک خط تبار تکاملی واحد شبیه به تصویر نمادین و مردود شده "راهپیمایی انسان" است که در کاریکاتورها نمایش داده میشود. دیرینه شناسان یک الگوی مشبک را پذیرفته اند که در آن اصلاً مشخص نیست که چه کسی از اجداد چه کسی است. در اینجا، این پیچیدگی نادیده گرفته می شود.
راهی به سوی سفیدی
در داخل تالار خاستگاه انسان، همین شش نمونه در مسیری به سوی سفیدی به تصویر کشیده شده اند. به نظر میرسد بازدیدکنندگان، این تصویر را بدون شورش میپذیرند، زیرا در نهایت، این «علم» است. اما توجه داشته باشید که رنگ پوست، مو و شکل بینی با استخوان حفظ نمی شود.
"انسان بودن به چه معناست؟" یک پوستر بزرگ که این پرسش اساسی را می پرسد پاسخش فقط بر ویژگیها و عادات فیزیکی تمرکز دارد: ساخت ابزار، خوردن گوشت حیوانات بزرگ، جمع شدن در کنار اجاق آتش، رشد مغز بزرگتر، ارتباط برقرار کردن با نمادها، داشتن دوران کودکی و نوجوانی طولانی تر. سپس به طور ناگهانی، درست 10.500 سال پیش، کشاورزی و شهرها به وجود آمدند. آیا فکر میکنید مشکلی برای این پوستر وجود دارد؟ آیا به نظر تدریجیگرایی داروینی است؟ اگر بزرگ-مغزهایی مانند هومو ارکتوس و نئاندرتال در 430.000 سال پیش یا بیشتر در حال مهاجرت به سرتاسر جهان، ساختن ابزار، استفاده از آتش و شکار حیوانات بزرگ بودند، چرا کاشت محصول، اهلی کردن حیوانات و یا راه اندازی یک شهر، این قدر طول کشید؟ [و چرا ناگهانی ایجاد شد؟]
.
یک اغراق بزرگ درباره لوسی
موزه مقدار زیادی از لوسی می سازد. تصویر آنها استخوان های بسیار بیشتری نسبت به تصویر اصلی دارد! استخوانهای بازسازیشده رنگهای متفاوتی دارند، اما پاها از مچ به پایین کاملاً تخیلی هستند و استخوانهای اصلی لگن، که برای ادعای راست راه رفتن بسیار مهم هستند، تکه تکه شده و به گونهای اصلاح شدهاند که با یک روایت راست راه رفتن سازگار شوند. بیشتر جمجمه از تکههای کوچک استخوانها بازسازی شده است و حتی این اطمینان وجود ندارد که همه استخوانها از یک فرد یا حتی متعلق به یک گونهی یکسان باشند! این اطلاعات مخرب به بازدیدکنندگان داده نمی شود.
.
ویترین "مغزهای بزرگتر" نشان میدهد که چالش های زندگی باعث ایجاد ماده خاکستری در مغز میشود، و این طور میگوید: "در این بازه زمانی، انسان های اولیه به مناطق جدید گسترش یافتند و با محیط های جدید بسیاری در قاره های مختلف مواجه شدند. این چالشها، همراه با افزایش اندازه بدن، منجر به افزایش اندازه مغز شد."
اما اگر این یک قانون طبیعت بود، همه حیوانات هر چه بیشتر با چالش هایی روبرو می شدند مغزشان بزرگ تر می شد. این به وضوح در مورد پروانه ها، کرم ها، پرندگان و بیشتر گونه ها صدق نمی کند. در این ویترین، مجموعه ای از اجداد فرضی انسان نشان داده شده است، بدون اینکه دربارهی شکاف بزرگی که بین اعضای جنوبیکپیها [آسترالوپیتکوسها: میمونهایی چهار دست و پا که از برخی جنبه های استخوانی، شباهتهایی با آناتومی انسانی داشته اند] و اعضای هومو [انسانها از جمله انسانهای نخستین که راست قامت بودند] وجود دارد را بیان کند. برخی از دیرینهانسانشناسان میگویند که نمودهای مختلف گونههای هومو، تمایزات خودسرانهای هستند که تفاوت قابلتوجهی با یکدیگر ندارند [اما با جنوبیکپیها بسیار متفاوت اند، و درهای عمیق بین آنها وجود دارد].
.
یکی از بازدیدکنندگان در مورد چگونگی ایجاد هومو ارکتوس (پسر تورکانا) و انسان نئاندرتال توسط تغییرات آب و هوایی می خواند. حال سوال این است که با توجه به تفاوتهای زیاد بین انسانهای زنده، آیا نمیتوان نمایش مشابهی را از اسکلتهای انسان کنونی (هومو ساپینس) ساخت؟
.
پوستر دیگری نشان می دهد که چگونه "انسان ها در واکنش به یک جهان در حال تغییر (عمدتاً تغییرات آب و هوایی) تکامل یافته اند". جالب توجه است که نمودار دیرینه اقلیمها، انسانهای آفریقا را در دورههای تکاملی گرمتر از امروز نشان میدهد، احتمالاً بحران اقلیمی کنونی خیلی سریع اتفاق میافتد که انسان نمیتواند سازگاری با آن را ایجاد کند. [اشاره به پمپاژهای رسانهای در مورد گرمایش هوا]
.
استدلال انتزاعی و استثناگرایی انسانی
پوستری که درباره زبان و گفتار است، نتوانسته به مسئله فلسفی جدی و عمیق استدلال انتزاعی که انسانها را از دیگر موجودات، استثنایی میکند، بپردازد. این مساله با پرسیدن "انسانها از چه زمانی شروع به صحبت کردند" منحرف می شود؟ گویی ظهور تکاملی زبان فقط یک امر بدیهی و عادی است. بعد مینویسد: «دانشمندان مطمئن نیستند»، سپس حدس میزند که رفتارهای پیچیده «احتمالاً به زبان نیاز دارند» - این یک مورد دیگر از اشتباه منطقی است که نیازها باعث طراحی میشوند. [داشتن نیاز به چیزی، به طور خودکار و طبیعی، آن چیز را ایجاد نخواهد کرد]. اگر این درست بود، کلاغها باید مدتها قبل از اینها اپرا و شیرها کتابهایی درباره فلسفه مینوشتند. آنها زمان بسیار بیشتری برای رشد مغزهای بزرگتر و مواجهه با چالش ها نسبت به انسان ها داشتهاند؛ یا داروینیسم جادوی خود را فقط بر روی انسان ها اعمال میکند نه روی گونه های دیگر؟!
.
در تالار پستانداران، بازدیدکنندگان بر روی تصاویری از ردپاهای انسانساها (هومینیدها) که در کف سالن قرار دارد، قدم میگذارند؛ این ردپاها در کنیا یافت شده است. علائم نشان میدهند که این ردپاهای 1.5 میلیون ساله توسط گونه های پارانتروپوس یا انسان راست قامت (هومو ارکتوس) ایجاد شدهاند. چیزی که آن ها نمیگویند این است که ردپاهای بسیار قدیمی تری که تصور می شود توسط گونه های لوسی در لائتولی ایجاد شده است، از ردپاهای افراد امروزی قابل تشخیص نیستند. آنها به جنوبی کپی آفریکانوس نسبت داده میشوند زیرا اعضای هومو نباید هنوز [طبق پیش فرض های تکاملی] در جدول زمانی خود تکامل یافته باشند؛ اما تصور یک میمون با پای انسانی چقدر معقول است؟
.
مطابق با برنامه موزهها برای آموزش اینکه انسانها فقط حیوانات تکاملیافته هستند، در این ویترین دارای یک اورانگوتان بزرگ نوشته شده است: «شما و نزدیکترین بستگانتان».
تالار خاستگاه انسانی، بر روی 6 انسانسا متمرکز شده است، اما به طرز عجیبی بیشتر فسیلهایی را که در دهه 1960 بسیار محبوب بودند، نادیده میگیرد، زمانی که نشنال جئوگرافیک به طور مرتب داستانهایی را درباره یافتههای خانواده لیکی منتشر میکرد و آنها را در صفحه جلد مجله قرار میداد. این نشان می دهد که خود تکامل، تکامل می یابد!
چه چیزی داغ است، چه چیزی نیست؟
متن کوچکی نوشته است: «در منشأ انسانی چه چیزی داغ است؟» سپس سه خبر را بررسی میکند: هومو نالِدی، جنوبی کپی سِدیبا، و DNA نئاندرتال. هر سه این یافته ها بحث برانگیز هستند:
تابلو می گوید، هومو نالدی به عنوان هومو طبقه بندی می شود اما دارای برخی ویژگی های میمون مانند است. در اینجا بحث های علمی متعدد در مورد منشاء استخوان ها، ارتباط آنها با فسیل های دیگر، و تعارض با تاریخ گذاری را نادیده می گیرد. با این حال، تیتر بزرگ درج شده در بالای متن، با اطمینان بیان می کند: "به عضو جدیدی از شجره نامه ما خوش آمدید!"
.
تابلو دیگری می پرسد: "آیا جنوبی کپی سِدیبا جد ماست؟" اما سپس خاطرنشان میکند که جنس هومو 400.000 سال زودتر از این فسیل مشکوک شروع به تکامل کرده است. و "منتظر اکتشافات و بحثهای آینده در مورد جنوبی کپی سدیبا باشید." تکاملگرایان -حافظان دانش- مطمئناً آن را با توضیح «تکامل چگونه کار می کند؟» مطابقت خواهند داد [و به نوعی این طور توجیه خواهند کرد که تکامل دقیقا به همین صورت کار میکند].
دیانای نئاندرتالها نشان میدهد که نئاندرتالها با انسانهای امروزی و با دنیسوواها آمیخته شدند و تفاوتهای گونهای بین آنها را پاک کردند. اکتشافات شتابان سالهای اخیر، نئاندرتال ها را تقریباً از همه لحاظ با انسان های امروزی برابر کرده است. آنچه که تکاملگرایان بیش از یک قرن در مورد انسان نئاندرتال به عنوان موجودات پیشا انسانی با ابروهای پهن، پشت خمیده و ساکن غارها آموزش میدادند، دیگر اعتبار خود را از دست داده است. اما در ویترین پیش روی ما، این تغییر نظر گفته نشده است، و همچنان سعی دارد نئاندرتالها را متمایز از گونهی ما نشان دهد.
به بینندگان گفته می شود که میمون ها در طی 6 میلیون سال تبدیل به انسان میشوند.
.
تئاتر تکامل
به طور خلاصه، موزه ملی تاریخ طبیعی نمونه بزرگی از یک «تئاتر تکاملی» است. در این نمایشنامه داروینی، جوری تبلیغ میشود که تنها یک دیدگاه به عنوان «علم» مطرح شود. انسانها، میمونهای جلالی هستند که چند میلیون سال توسط تدریجگرایی داروینی تکامل یافتهاند. ما فقط حیوان هستیم و با این حال [همان طور که در همین رسانه های جریان اصلی، مدام القا میشود] با تغییرات اقلیمی در حال نابودی زمین (یک مسئله اخلاقی) هستیم [به بیان دیگر، اگر ما فقط یک حیوان یا در واقع نتیجهی یک سری حوادث مولکولی بی هدف هستیم چرا باید به یک مسأله اخلاقی توجه کنیم و مهمتر چرا در اصل توانایی داریم که درباره این مسأله، تفکر کنیم].
همانطور که دیدیم در موزه طوری تلقین میشود که هرچهقدر انسان ها تکامل یافتند، پوست آنها روشنتر شد. البته این نظر با کلمات بیان نشده است بلکه در آثار هنری نشان داده شده است. این موزه هیچ چیزی از گذشتهی نژادپرستانه تکامل را اعتراف نمی کند، زمانی که دانشمندان مناسب می دانستند انسان های تیره پوست را در باغ وحش ها [به عنوان نمونه ای از اجداد ابتدایی انسان] به نمایش بگذارند.
تضاد بین این موزه با آرشیو ملی در فاصله 300 متری آن، که دارای سندی است که در زیر شیشه، درحال محو شدن است، و اساس آزادی و کرامت انسانی را اعلام میکند، قابل توجه است. توماس جفرسون 245 سال پیش نوشت: "ما این حقایق را بدیهی می دانیم، که همه انسان ها برابر آفریده شده اند، که توسط خالق خود حقوق غیرقابل انکار خاصی به آنها اعطا شده است، که از جمله آنها می توان به زندگی، آزادی، و جستجوی خوشبختی اشاره کرد"، و 56 پدر بنیانگذار نیز آن اعلامیه را امضا کردند. اکنون چیز دیگری نیز بدیهی است: هرچه بیشتر به شهروندان آموزش داده شود که «علم»، تعیین کرده است که انسانها فقط میمونهای جلالی هستند که توسط یک فرآیند غیرهوشمند و بیهدف به نام انتخاب طبیعی تکامل یافتهاند، این حقوق که زمانی اعتقاد بر این بود که موهبتی از جانب یک خالق هستند، در معرض خطر قرار میگیرند.
.
نوشته شده توسط دیوید کاپج
DAVID COPPEDGE
.
این مطلب به طور اختصاصی توسط «شکوه آفرینش» تهیه شده است
و ترجمه ای است از:
https://evolutionnews.org/2021/11/evolution-theater-smithsonian-whitewashes-human-origins/
🌏برای مشاهدهی بقیهی قسمتها اینجا را کلیک نمایید🌏
.
.
اگر این مقاله برای شما جالب بود،
آن را با دوستان شاداب خود نیز به اشتراک بگذارید
🌺🍃🏵🍃🌺
📜با عضویت در خبرنامهی شکوه آفرینش
از آخرین اخبار و مطالب ما آگاه شوید 📺