بسم الله الرحمن الرحیم
مصاحبه ای زیبا با والاس
«شواهد غیرقابل انکار»
آلفرد راسل والاس و طراحی هوشمند
این مصاحبه توسط هارولد بیگبی در روزنامه لندن، 3 تا 4 نوامبر 1910 منتشر شد.
خون در رگهای ما
پروفسور والاس گفت: «به نظر من شواهد غیرقابل انکار از هدایت و کنترل در دستگاه فیزیکی هر موجود زنده وجود دارد. برای لحظه ای مسئله تغذیه را در نظر بگیرید. انسان ها از نژادهای مختلف، غذاهای مختلف می خورند. اما در همه موارد نتیجه اصلی یکسان است. غذا به خون تبدیل می شود. این خودش به اندازه کافی جالب، به اندازه کافی شگفت انگیز، به اندازه کافی گیج کننده است. اما موارد زیر را درنظر بگیرید.
این خونی که در بدن گردش می کند در یک نقطه به مو و در نقطه دیگر به ناخن تبدیل می شود. در اینجا خود را به استخوان و در آنجا به بافت تبدیل می کند. در همان لحظه ای که به پوست تبدیل می شود به عصب تبدیل می شود. در یک زمان، به استخوان در انگشت من و چشم در سر من تبدیل می شود. هیچ کلمه ای که به معنای عمل ناخودآگاه و تصادفی باشد نمی تواند این راز را توضیح دهد.
این سیال، ناخودآگاه و بدون هوش چگونه این وظایف بسیار متنوع و شگفت انگیز را انجام می دهد؟ به یاد داشته باشید که این فعالیت خون بی وقفه است، و تا لحظه مرگ ادامه دارد. شلوغ ترین چیز روی زمین این مایع مرموز است که ما آن را خون می نامیم. شاخ و پوست حیوانات، پر و منقار پرندگان، فلس و استخوان خزندگان، بال و چشم حشرات، مغز شاعران و ماهیچه های کارگران را می سازد. هضم غذای همه ما، ترمیم بافت های هدر رفته، بازیابی انرژی، ساختن و بازسازی ما در هر ساعت از روز انجام می شود. حال، آیا دیوانگی نیست که بگوییم خون میتواند همه این کارهای شگفتانگیز و متنوع را خودش انجام دهد؟ آیا با عقل همخوانی دارد که بگوییم خون کار خود را به خودی خود و بدون درک معنای آن انجام می دهد، یا اینکه به طور هوشمندانه با جهت آگاهانه به هدف خود کنترل می شود؟ کدام نظریه عاقلانه است؟
"جهت هوشمندانه و آگاهانه"
فعالیت شگفت انگیز سلول ها مرا متقاعد می کند که توسط هوش و آگاهی هدایت می شود. من نمی توانم درک کنم که چگونه یک ذهن عادل و بدون تعصب، که کاملاً از این فعالیت شگفت انگیز آگاه است، می تواند خود را متقاعد کند که کل ماجرا یک تصادف کور و غیرهوشمندانه است. شاید نتوان گفت که هدایت چگونه و دقیقاً توسط چه اختیاراتی اعمال می شود، اما برای کسانی که چشمانی برای دیدن و ذهنی دارند که عادت به تامل دارند، در ریزترین سلولها، در خون، در کل زمین، و در سراسر جهان ستارهای، هدایت هوشمندانه و آگاهانه وجود دارد؛ در یک کلام، ذهن وجود دارد.
هدفی برای همه چیز؟
شما معتقدید که هدفی در خلقت وجود دارد؟
«هر جا را که میگردم با من برخورد می کند. من نمی توانم کوچکترین یا رایج ترین موجود زنده را بررسی کنم بدون اینکه از معجزه، زیبایی، قدرت و حکمت خلقت آن شگفت زده نشوم. آیا تا به حال پر پرنده را بررسی کرده اید؟ من با خودم فکر می کنم که یک پر شاهکار طبیعت است. هیچ انسانی در دنیا نمیتواند آن را یا چیزی شبیه به آن را بسازد. شخصی گفته است که یک پر از بال حواصیل از بیش از یک میلیون قسمت تشکیل شده است! قلاب های تودرتویی است که با تدبیرهای ظریف متشکل از قلابها و اتصالات به هم متصل میشوند. این ماده از جنسی آنقدر سبک است که یک انگشت می تواند آن را از شکلش خارج کند، اما پس از اینکه با یک برخورد خفیف سوراخ شود یا از هم جدا شود، به سرعت به هم متصل می شود و بازسازی می شود. پرنده ای را تماشا کنید که بر فراز زمین در طوفان، بادنوردی می کند و سپس سبکی پرهایش را به خود یادآوری کنید. و آن پرها هوابند و ضد آب هستند، عالی ترین سرمایه ای که می توان تصور کرد!
آیا شما هم تا به حال به این فکر کرده اید؟ دوست داشتنی ترین و برازنده ترین چیز روی زمین بدون شک پرنده است. فکر می کنم همه این احساس را داشته اند. نمی توان پرواز پرندگان را تماشا کرد یا شگفتی های پر و بال آنها را مطالعه کرد، بدون اینکه احساس تحسین شدیدی نداشته باشید. آنها خلاقیت های بدیع هستند. و تمام زیبایی در پرها است. پرندهای را از پروبالش جدا کن، و آنچه که عالیترین چیز بود، به یکباره زشتترین و خندهدارترین میشود. یک پرنده تازه متولدشده ما را می خنداند. وقتی پرهایش بزرگ شد، همان پرنده شاعر را وادار می کند که قصیده ای جاودانه بنویسد. شگفتی پرها چنین است. و چگونه رشد می کنند؟ تکامل می تواند چیزهای زیادی را توضیح دهد. اما منشأ یک پر و رشد آن، فراتر از درک ما است، قطعاً فراتر از قدرت تصادف است.
-سرش را تکان داد و لبخند دوستانه ای به سبکسری سنگین داروینی ها زد او به آرامی گفت: «فلس های روی بال های پروانه، هیچ توضیحی در تکامل ندارد. آنها متعلق به زیبایی هستند و زیبایی یک راز روحانی است. حتی هاکسلی هم از زیبایی محیطش گیج شده بود. منشا زیبایی چیست؟ تکامل نمی تواند توضیح دهد.»
تکامل صرفاً چند حلقه را در یک زنجیره نسبتاً آشکار دنبال می کند. در مورد خود زنجیره، تکامل چیزی برای گفتن ندارد. به نوبه خود، من متقاعد شدهام که در دورهای از تاریخ زمین، آفرینش مشخصی وجود داشته است، که از آن لحظه تکامل در کار بوده است، و هدایت اعمال شده است. انسانها هر چه عمیقتر در مورد آنچه میتوانند مشاهده کنند تأمل کنند، بیشتر متوجه خواهند شد که ماتریالیسم عظیمترین حماقت است. و من فکر می کنم به زودی از ذهن خارج خواهد شد. ابتدا بهانه ای وجود داشت. تکامل در میان یاوهها و خرافات مستبدانه کشیشگرایی، بمبی با مرگبارترین قدرت پرتاب کرد. کسانی که هوش و ذکاوتشان از این کشیش گری پوچ، خشمگین و آزرده شده بود، به این نتیجه رسیدند که دین نابود شده است، و زنجیره کوچکی از استدلال، کل جهان نامتناهی را توضیح میدهد، و منشأ ذهن در گِل است و پایان آن در غبار. این نظری بود که نمی توانست دوام بیاورد. ماتریالیسم برای تمام ذهنهای باهوش مانند کشیش گری مرده است. قوانین طبیعت وجود دارند اما هدفمند هستند. به هر طرف که نگاه کنیم با قدرت و هوش روبرو هستیم. آینده پر از شگفتی، احترام و ایمانی آرام خواهد بود که شایسته جایگاه ما در طرح اشیا باشد.»
"و دانش بیشتر؟"
"اوه، بله، ما فقط در ابتدای معما هستیم."
.
.
این مطلب به طور اختصاصی توسط «شکوه آفرینش» تهیه شده است
منبع مطلب:
https://evolutionnews.org/2023/11/new-thoughts-on-evolution-views-of-professor-alfred-russel-wallace-o-m-f-r-s