بسم الله الرحمن الرحیم
فرضیه ی تکامل؛ منطقه ی ممنوعه! (5) بخش 1
دستاویزی به نام فسیل ها (سنگواره ها) !!! (2)
در بخش های قبلی مقاله، بنا بر دلایل متعدد دریافتیم که « فرضیه ی تکامل »، به دلیل این که فاقد اسناد و مدارک دقیق و معتبری است که تمام ابعاد آن را پوشش دهد و اثبات نماید، در بهترین حالت، تنها یک « فرضیه » بوده و به هیچ وجه واجد شرایط « نظریه »، « واقعیت » یا « قانون » نیست!(1)
همچنین در قسمت قبلی مقاله، بر اساس مستندات دقیق و به روز علمی، این مسئله اثبات گردید که طول عمرهای ارائه شده در مورد فسیل های مکشوفه، بر پایه ی مفروضات غلط، ناقص و ناصحیح محاسبه شده و طول عمرهای منسوب به فسیل های مورد ادعای تکامل شناسان، عمدتاً پرابهام، غلط و غیر قابل اعتماد می باشند!(2) در این باره در قسمت 4 همین سلسله مقالات، صحبت شد و اشاره گردید که برای مثال با استفاده از همین محاسبات رادیومتریک مورد استفاده در فسیل شناسی، برای صخره ی 11 ساله، طول عمری حدود 8.5 میلیون سال تخمین زده شده است!(3) این گونه اشتباهات فاحش محاسباتی، به کرات توسط دانشمندان زمین شناس، مورد بررسی قرار گرفته است که حدود 16 مورد از این اشتباهات، در جدولی در قسمت 4 این سلسله مقالات، ارایه شده است.(4)
در این بخش از مقاله، به بحث در مورد برخی دیگر از ادعاهای تکامل شناسان پیرامون فسیل های مکشوفه می پردازیم:
آیا فسیل های مکشوفه آیینه ی مناسبی از موجودات ادوار گذشته هستند؟
اگر از یک طرفدار فرضیه ی تکامل بپرسید، آن ها می گویند که : بله! فسیل ها و سنگواره ها، آیینه ی مناسبی از موجودات صاحب آن ها هستند!
اما پاسخ ما به این پرسش چنین است: خیر! فسیل های مکشوفه، به هیچ عنوان نمی توانند به عنوان یک شاخص قابل اعتماد برای اظهار نظر در مورد صاحبانشان به کار روند! قبل از ورود کامل به این بحث، می بایست به یادآوری برخی اطلاعات مقدماتی بپردازیم: ...
برای دریافت PDF این بخش از سلسله مقالات به ادامه مطلب مراجعه فرمایید....
برای دریافت رایگان PDF فرضیه ی تکامل؛ منطقه ی ممنوعه! (5) بخش 1 کلیک کنید...
shokooh-afarinesh.ir
.
.
بخش هایی کوتاه از این مقاله:
مباحث مقدماتی
1 - اسکلت و استخوان بندی یک فسیل، آیینه ی مناسبی از شرایط فیزیولوژیک یا پاتولوژیک آن موجود نیست. بیماری ها و وضعیت های غیر طبیعی بسیاری هستند که بدون ایجاد تغییر جدی در ساختار اسکلتی و استخوانی، موجب ایجاد ناهنجاری های جدی عملکردی در جاندار می شوند. برای مثال، در انسان بیماری موسوم به سندرم (Mayer-Rokitansky-Kuster-Hauser syndrome : MRKH) یا به صورت خلاصه، سندرم راکی تانسکی، موجب عدم پیدایش رحم (زهدان) در جنس مونث می شود، حال آن که افراد مبتلا، از نظر ظاهری، فرم استخوان بندی و عملکرد سایر نقاط بدن، تفاوت چندانی با زنان سالم ندارند. این زنان به صورت طبیعی به دلیل نداشتن رحم، نازا می باشند.(5) بدین ترتیب ساختار ظاهری و استخوانی بدن این افراد، معرف شرایط فیزیولوژیک و پاتولوژیک درونی آن ها نیست. چرا که اگر استخوان همین افراد در 1.000.000 سال بعد از خاک خارج شده و مورد بررسی قرار گیرد، شواهدی از بیماری که به آن مبتلا بوده اند، یافت نشده و تفاوتی با استخوان بندی زنان دیگر ندارند.
مثال دیگر در این زمینه بیماری قلبی ژنتیکی (کاردیومیوپاتی هایپرتروفیک انسدادی : Hypertrophic Obstructive Cardiomyopathy) یا به اختصار (HOCM) می باشد که موجب .....
.
.
.
2 - از سوی دیگر، عدم تطابق ژنوتیپ بیمار با وضعیت فنوتیپی (ظاهری) بیمار، می تواند به طرز خیره کننده و عجیبی، غیر قابل پیش بینی باشد. در این میان، مثال های متعددی وجود دارند، اما مهم ترین آن ها، ابتلا به وضعیتی به نام « سندرم عدم حساسیت به آندروژن : Androgen insensitivity syndrome » (به اختصار AIS) یا (Testicular Feminization) می باشد. در این بیماری، ...
.
.
حال آن که بیماری های بسیار دیگری نیز وجود دارند که آن ها نیز می توانند تفاوت ژنوتیپی و فنوتیپی (ظاهری) ایجاد کنند.) در ضمن این نکته نیز جالب است که دانشمندان غربی که در مواجهه با سایر مقالات علمی، مو را از ماست می کشند و به کوچکترین جزییات تحقیق و توجه محقق به فاکتورهای مداخله گر و دردسرساز، توجه ویژه ای نشان می دهند، به راحتی و با خوش خیالی تمام، به داستان سرایی در مورد فسیل های کشف شده (از جمله لوسی) می پردازند! این یکی دیگر از موارد تبعیض قائل شدن برای مقالات تکاملی نسبت به سایر شاخه های علوم است! ...
.
.
.
3 - موارد متعددی وجود دارند که افراد درون یک گونه، به دلیل بروز بیماری های خاص، یا سایر علل، تفاوت فاحش ظاهری و اسکلتی با افراد دیگر درون همان گونه پیدا می کنند، اما کماکان درون گونه ی مذکور طبقه بندی می شوند. برای فهم بهتر این مسئله، به مثال های زیر توجه فرمایید:
الف) بیماری « آکندروپلازی : Achondroplasia » یک بیماری ژنتیکی است که در انسان و برخی از جانوران به وقوع می پیوندد. بیماری آکندروپلازی یکی از علل مهم کوتاهی قد بوده و موجب کوتاهی دست ها و پاها (اندام های فوقانی و تحتانی)، تغییر فرم جمجمه و ... در اسکلت انسان می شود، اما افراد مبتلا به این بیماری، از هوش طبیعی برخوردارند.(19)
این بیماران که در عرف جوامع به آن ها « آدم کوچولوها » اطلاق می گردد، افرادی بسیار موفق، فعال و اجتماعی می باشند. این بیماری گرچه ممکن است بدون سابقه ی فامیلی رخ دهد، اما به شکل کلاسیک به صورت توارثی در خانواده های مبتلا، به نسل بعد منتقل می شود. به طوری که اگر یک فرد مبتلا به آکندروپلازی با یک فرد سالم ازدواج کند، معمولاً نیمی از فرزندان هر فرد مبتلا، سالم بوده و نیم دیگر مبتلا به این بیماری خواهند بود.(20) بنابراین دیدن تصاویر زیر در خانواده ی افراد مبتلا به آکندروپلازی، چندان دور از ذهن نیست: ...
.
نکته ی دیگر این که آکندروپلازی علاوه بر انسان، در جانوران دیگر نیز ملاحظه می گردد. برای مثال، بیماری آکندروپلازی و شرایط پاتولوژیک مشابه آن، در بسیاری از پستانداران دیگر اعم از گربه ها، گاوها، سگ ها و خوک ها نیز ملاحظه شده است:(21)
گربه های « مانچکین : Munchkin » (تصاویر بالا) و سگ های « داشهوند : Dachshund» (تصویر وسط راست) و « بستهوند : Basset Hound » (نصویر وسط چپ) مثال هایی از آکندروپلازی در حیوانات می باشند.
.
.
.
ه) علاوه بر مثال های ذکر شده، اختلالات اسکلتی جدی در استخوان های جمجمه وجود دارند که از بدو تولد بروز می یابند و موجب ناهنجاری های واضح در استخوان کاسه ی سر می گردند. حالاتی همچون « سر قایقی (اسکافو سفالی) : Scaphocephaly »(29) یا به عبارت دیگر «دولیکو سفالی : Dolichocephaly »(30)، « سر مورب (پلاژیو سفالی) : Plagiocephaly »(31)، « سر مثلثی (تریگونو سفالی) : Trigonocephaly »(32)، « سر پهن (براکی سفالی) : Brachycephaly »(33)، « سر کوچک (میکرو سفالی) : Microcephaly »(34) و « هیدروسفالی : Hydrocephaly »(35) مثال هایی از این ناهنجاری های اسکلتی جمجمه می باشند:
.
.
ناهنجاری « هیدروسفالی : Hydrocephaly » در اشراف زاده ی ایتالیایی فوت شده در قرن 16 میلادی، موسوم به « دن فیلیپینو مدیسی : Don Filippino de Medici ». « دن فیلیپینو » که در سن 5 سالگی فوت کرده است، بسیار شانس آورد که به واسطه ی اشراف زادگی اش و به دلیل این که شرح حال دقیق و شرح دقیق بیماری وی (اعم از تظاهرات عصبی، تشنج های مکرر و کما) در کتب تاریخی خاندان مدیسی ثبت شده است، از سوی دانشمندان امروز به عنوان یک بیمار مبتلا به « هیدروسفالی :Hydrocephaly » لقب گرفته است؛ به هر حال به نظر می رسد که اگر جنازه ی وی در گورستان مجلل خانوادگی و با تشریفات خاص دفن نمی شد و در بیابان یا جنگل پیدا می شد، احتمالاً تکامل شناسان از جمجمه ی وی سوء استفاده نموده و وی را به عنوان یک هومینید (انسان سا) و گونه ای مجزا از انسان، به خورد مجلات و نشریات می دادند!
.
.
.
اما علی رغم مسلم بودن این اصل علمی، متاسفانه ملاحظه می کنیم که تکامل شناسان در کتب خود، به این تفاوت های بین فردی توجه نمی نمایند و توالی های فسیلی خود را بدون توجه به این تفاوت ها می سازند! برای مثال در تصاویر زیر ملاحظه می فرمایید که از بین انواع فرم لگن های انسان، تنها لگن زنانه (گاینکوئید (ژنیکوئید) : Gynecoid) را قرار داده و به مقایسه ی آن با لگن شامپانزه و یک به اصطلاح انسان سا (هومینید) از گونه ی « جنوبی کپی عفاری :Australopithecus afarensis » موسوم به « لوسی : Lucy »، اقدام نموده اند.
.
.
البته آن ها با این عوام فریبی عمدی، سعی می کنند تا به مخاطب بقبولانند که فرم لگن، از اجداد مشترک انسان ها و میمون ها (البته به زعم خودشان!) تغییر کرده است! حال آن که آن ها نمی گویند که چرا تنوع موجود در فرم های لگن انسان ها را نادیده می گیرند؟!
.
.
.
البته این تنوع همان گونه که ذکر گردید، به صورت طبیعی و بدون وجود بیماری خاصی در جنس مونث گونه ی انسان پدید می آید؛ حال اگر بیماری هایی که موجب تغییرات استخوانی و اسکلتی در انسان می شوند (همچون بیماری پاژه ی استخوان)(22) را نیز در نظر بگیریم، تنوع استخوان های لگنی انسان، چند برابر خواهد شد! بنابراین سو استفاده ی تکامل شناسان از فرم لگن زنانه (گاینکوئید (ژنیکوئید) : Gynecoid) گونه ی انسان از بین 16 فرم اصلی و فرعی لگن انسانی، و مقایسه ی تنها این نوع لگن با لگن سایر گونه ها همچون شامپانزه ها، نوعی عوام فریبی زیرکانه می باشد!
از سوی دیگر، تنوع اشاره شده در استخوان های لگنی، تنها یک مثال کوچک از تنوع وسیع اسکلتی و استخوانی در انسان های سالم می باشد؛ حال آن که در بقیه ی مناطق اسکلت و استخوانبندی بدن انسان، باز هم چنین تنوع وسیعی به چشم می خورد. برای مثال تصویر زیر، جمجمه ی انسان های مختلف از نژاد ها، جنس ها و سنین متفاوت را به نمایش می گذارد:(40)
6 جمجمه متعلق به انسان های سالم از نژاد های مختلف که در قرون اخیر فوت کرده اند: بالا چپ متعلق به فرد اهل پرو فوت شده در قرن 15، بالا وسط متعلق به فرد میانسال بنگالی، بالا راست متعلق به مرد ساکن جزایر سلیمان (ملانزی) متوفی به سال 1893 میلادی، تصویر پایین چپ متعلق به مرد جوان آلمانی، تصویر پایین وسط متعلق به مرد میانسال اهل کنگو و تصویر پایین راست متعلق به یک مرد میانسال اسکیمو می باشد. به تفاوت های زیاد در اجزای مختلف جمجمه ها توجه فرمایید!
.
.
.
برای مشاهده تمامی مطالب این مقاله ، فایل PDF قرار داده شده در بالا را دریافت نمایید