بسم الله الرحمن الرحیم
فرضیه ی تکامل؛ منطقه ی ممنوعه! (5) بخش 2
نقد تکامل در سوء استفاده از فسیل های ما قبل تاریخ
در این بخش از مقاله، به مهمترین ادعاهای تکامل شناسان پیرامون فسیل های مکشوفه پرداخته و یک به یک آن ها را نقد می نماییم:
1 - توالی فسیلی اسب ها
یکی از مباحث مطرح در فسیل شناسی که به شدت مورد علاقه ی تکامل شناسان بوده و بر روی آن مانور زیادی می دهند، توالی فسیلی موسوم به « توالی فسیلی اسب ها » است.(48) در این توالی مورد ادعای تکامل شناسان، تعدادی از فسیل های مکشوفه از دوران سوم زمین شناسی تا به امروز، به صورت زنجیره وار به دنبال یکدیگر قرار گرفته تا ادعا شود که فسیل های ابتدای زنجیره، جد اسب های نسل بعد می باشند. بدین ترتیب این زنجیره تا اسب های امروز ادامه یافته و ادعا می گردد که اسب های کوچکتر در ابتدای زنجیره، اجداد اسب های بزرگ امروزی هستند.(49) در تصاویر زیر، توالی مورد ادعای « تکامل شناسان » را به صورت خلاصه ملاحظه می فرمایید: ...
.
.
در این توالی که طی نگاه کلی و برخورد اولیه، بسیار باورپذیر و منطقی می نماید، ملاحظه می گردد که فسیل های قدیمی تر ارایه شده در این توالی فسیلی، جثه های کوچکتر، جمجمه ی کوچکتر، دندان های ریزتر و مسطح تر، و تعداد انگشتان بیشتری داشتند و فسیل های جدیدتر، جثه های بزرگتر، جمجمه ی بزرگتر، دندان های درشت تر و تعداد انگشتان کمتری دارند. با استناد به این تغییرات، تکامل شناسان نتیجه می گیرند که اسب ها، از موجودات اسب گونه ی قصیر الجثه، چند انگشته و دارای جمجمه های کوچک، در طول زمان به اسب های عظیم الجثه، تک انگشته (تک سم) و دارای جمجمه های بزرگ تر تکامل یافته اند.(49) آن ها این توالی را یکی از شواهد بسیار مهم فسیل شناختی وقوع تکامل در موجودات زنده عنوان می کنند.(49)
البته اگر با دیدگاه عوامانه و ساده انگارانه به توالی فسیل های مربوطه بنگریم، به راحتی سخن تکامل شناسان را در مورد توالی فسیلی اسب ها پذیرفته و آن را به عنوان یک شاهد محکم برای تکامل خواهیم پنداشت؛ اما اگر با دید عمیق و علمی به مسئله نگاه کنیم، خواهیم دید که این توالی فسیلی، با اشکالات و ابهامات محکم و بی شماری رو به رو است. برخی از مهم ترین ایرادات و ابهامات رو به روی این توالی فسیلی عبارتند از:
برای دریافت PDF این بخش از سلسله مقالات به ادامه مطلب مراجعه فرمایید....
برای دریافت رایگان PDF فرضیه ی تکامل؛ منطقه ی ممنوعه! (5) بخش 2 کلیک کنید...
لینک کمکی در صورت خرابی لینک بالا
تذکر: سلسله مقالات «فرضیه ی تکامل؛ منطقه ی ممنوعه!» متعلق به وبسایت «وعده صادق» به نشانی www.alvadossadegh.com می باشد. وبگاه « شکوه آفرینش: www.shokooh-afarinesh.ir» تنها این مطالب را جمع آوری کرده است و نکات مهم آن را برجسته، خط کشی و رنگ گذاری کرده و آن ها را در قالب PDF عرضه کرده است. بنابراین خوانندگان محترم هم چنین می توانند برای مطالعه ی این سلسله مقالات به وبگاه «شکوه آفرینش» و یا به بخش «مقالات ویژه» در وبگاه «وعده صادق» مراجعه نمایند.
هم چنین، همان طور که در بند بعد می خوانید طبق بیان نویسنده این مقالات انتشار این مطالب بدون ذکر منبع اصلی (سایت وعده صادق) مورد رضایت نویسنده ی آن ها نمی باشد:
{{با توجه به نابرابری عددی جبهه ی منتقد « فرضیه ی تکامل » با جبهه ی حامیان آن، قطعاً دوستان عزیز و بزرگواری هستند که تمایل دارند تا به نشر این سلسله مقالات کمک نمایند و ان شاء الله ما را در مسیر پیش رو، یاری فرمایند. ضمن تشکر از این عزیزان و بزرگواران، استدعا می نماییم که تمامی مطالب نقل شده از این سلسله مقالات، با ذکر منبع باشد.
به دلیل بروز مشکلات زیاد ناشی از عدم درج منبع مقالات لینک داده شده یا کپی شده از وبسایت « وعده ی صادق » و ناتوانی بسیاری از افراد کپی کننده ی این مطالب از پاسخگویی به سوالات و شبهات طرف مقابل، وبسایت « وعده ی صادق »، پیگیری این نوع کپی کاری بدون درج منبع را از طریق مجاری قانونی، حق خود می داند.}}
shokooh-afarinesh.ir
.
.
بخش هایی کوتاه از این مقاله:
1 - اولین ایراد وارده به توالی فسیل های اسبی، غلط و ناصحیح بودن یا ابهام داشتن زمان های مربوط به فسیل های کشف شده است. همان گونه که در قسمت 4 این سلسله مقالات ذکر کردیم، طول عمر فسیل های مکشوفه عمدتاً بر اساس روش « زمان سنجی رادیومتریک : Radiometric Dating » محاسبه شده است. متاسفانه طول عمرهای محاسبه شده بر اساس روش « زمان سنجی رادیومتریک : Radiometric Dating » بر این فرض قدیمی که سرعت « واپاشی هسته ای : Radiactive Decay » برای هر عنصر ثابت بوده و تحت تاثیر فاکتورهای محیطی نیست، محاسبه شده است؛(4) اما همان گونه که در قسمت 4 این سلسله مقالات ملاحظه کردیم، در طی 10 سال اخیر شواهد متعدد و متقنی ارایه شده است که نشان می دهد بر خلاف مفروضات قبلی، که سرعت « واپاشی هسته ای :Radiactive Decay » را ثابت و مستقل از شرایط محیطی می دانستند، این سرعت واپاشی، تحت تأثیر فشار محیط، وضعیت شیمیایی محیط و حتی فعالیت شراره های خورشیدی قرار دارد! (4و50) با توجه به این که فسیل های کشف شده در مکان های گوناگون از نظر حضور در شرایط مختلف محیطی، از جمله فشار و محیط شیمیایی و اثر شراره های خورشیدی و ... با یکدیگر متفاوت می باشند،(4و50) می بایست تأثیرات محیطی نامبرده، مورد توجه قرار گرفته و طول عمر هر فسیل بر اساس شرایط محیطی محاسبه شود که البته با توجه به این که ما فعلاً اطلاعات کافی و دقیقی از شرایط فشار و شراره های خورشیدی بر فسیل های مختلف نداریم، عملاً محاسبه ی دقیق طول عمر فسیل ها فعلاً غیر ممکن می باشد! علی رغم وجود شواهد متقن در این زمینه(4و50) (برای دستیابی به شواهد و مستندات علمی این مسئله، به مقاله ی 4 از همین سلسله مقالات رجوع فرمایید)، متاسفانه تکامل شناسان در این مباحث، سیاست سکوت و بایکوت و فریب را در پیش گرفته و کماکان طول عمر فسیل ها را بر اساس مفروضات غلط قبلی محاسبه می نمایند و به خورد مخاطب می دهند!!!
با عنایت به این که طول عمرهای محاسبه شده ...
.
.
2 - توالی فسیلی مورد نظر تکامل شناسان، بسیار ساده انگارانه و البته عوام فریبانه به نمایش در آمده است؛ به نحوی که بسیاری از واقعیات موجود در عالم طبیعت که می توانسته در ترسیم توالی اختلال ایجاد نماید، سهواً یا عمداً نادیده گرفته شده است. برای مثال، برای این که مخاطب بیش از پیش توالی مورد ادعای تکامل شناسان را باور کند، در ارائه ی تصاویر اسب های امروزی (اکوئوس : Equus) تنها به ارایه ی تصاویر مرسوم ترین نژاد های مربوط به اکوئوس پرداخته اند.(49) این در حالی است که در بین نژادهای مختلف اسب های عصر حاضر نیز، تنوع جثه ای بسیار بسیار زیادی به چشم می خورد. تا جایی که برخی از اسب های عصر حاضر از برخی نژاد های خاص که در زبان انگلیسی با عنوان های « پونی : Pony »(51) و « فالابلا : Falabella »(52) نامیده می شوند، همگی جثه های بسیار کوچکی دارند. در تصاویر زیر، نژادی از « پونی ها » با عنوان « Shetland Pony »(51) و تصاویری از اسب های « فالابلا » را ملاحظه می فرمایید:
...
اما در سوی دیگر، نژادهای دیگری از اسب ها وجود دارند که تنومند و غول پیکر بوده و به همین دلیل بیشتر در جهت استفاده در باربری و فعالیت های سنگین، مورد استفاده قرار می گیرند. برای مثال، اسب های مختلف از نژادهای گوناگون با عنوان انگلیسی « Heavy Draught » مانند « (Draft)Dutch Heavy Draught » و « (Draft) Belgian Heavy Draught » جثه های بسیار تنومندی دارند.(53)
الف) اولاً شیطنت تکامل شناسان در گنجاندن اسب های متوسط الجثه ی امروزی در توالی فسیلی اسب ها، و عدم اشاره به تنوع جثه ای در نژادهای کنونی اسب ها، از نظر علمی، کاملاً مذموم و ناپسند بوده و حاکی از عدم صداقت تکامل شناسان در ارایه ی واقعیات علمی می باشد؛ به نحوی که آن ها هر اطلاعاتی که به نفعشان باشد را در مقالات و کتب و فیلم های به اصطلاح مستند خود به خورد مخاطب داده و اطلاعاتی را که ممکن است به ضررشان باشد، بایکوت نموده و تا حد امکان به آن ها اشاره ای نمی نمایند:
دو اسب بالغ امروزی از نژادهای مختلف، در کنار هم. با این که این دو اسب از یک گونه بوده و بالطبع توانایی تولید مثلی زایا را دارند، اما از نژادهای متفاوت بوده و به همین دلیل جثه های کاملاً متفاوتی دارند؛ اما متاسفانه آن چه که در توالی فسیلی اسب ها می بینیم، تنها اشاره به گونه های بزرگ و عدم اشاره به گونه های کوچکتر است تا بدین ترتیب، توالی فسیلی اسب ها، باورپذیرتر به نظر برسد!
تنوع اسکلتی و ساختاری در اسب های امروزی از نژادهای مختلف.
ب) نکته ی دومی که از تنوع ظاهری و جثه ای اسب های امروزی و نیز گونه های مشابه آن ها همچون « الاغ »(54)، « گور خر آفریقایی : Zebra »(55) و « گور خر آسیایی : Onager »(56) به ذهن می رسد، این است که از کجا معلوم برخی از آن چه که امروزه تکامل شناسان به عنوان فسیل اسب های « مزوهیپوس : Mesohyppus »، « مریکیپوس :Merichyppus » و ...(49) نام می برند، اسکلت برخی از گونه های کوچک جثه ی اسب ها و دارای ناهنجاری های ژنتیکی و یا گونه هایی از حیوانات مشابه اسب ها نبوده باشند که امروزه به دلیل انقراض شاهد آن ها نیستیم؟ بنابراین همان گونه که ما امروزه تنوع جثه ای را در نژادهای مختلف اسب ها شاهد هستیم، ممکن است فسیل های کوچک یافت شده در ادوار مختلف زمین شناسی، نه فسیل اسب های حد واسط، بلکه فسیل نژادهای مختلفی از جانورانی از خانواده ی اسب ها و اسبیان باشند که در زمان های گوناگون زیسته اند که برخی از آن ها هنوز زنده اند و برخی دیگر منقرض شده اند.
3 - یکی از موارد دیگری که تکامل شناسان در این میان نادیده گرفته اند، این مسئله است که نیافتن فسیل یک گونه در برهه های زمانی خاص، به معنای وجود نداشتن آن حیوان در برهه ی زمانی مذکور نیست. برای مثال اگر تکامل شناسان نتوانسته اند فسیل های منسوب به اسب های امروزی (اکوئوس : Equus)(49) را در دوره های قبل تر زمین شناسی مانند (میوسن : Miocene)(49) یا (ائوسن : Eocene)(49) بیابند، لزوماً به معنای آن نیست که « اکوئوس :Equus » یا همان اسب امروزی در دوره های مذکور وجود نداشته است. همچنین نیافتن فسیل اسب های قدیمی تر مانند « هیراکوتریوم : Hyracotherium »(49) در دوره های جدید تر مانند (پلئیستوسن : Pleistocene)(49) یا (ائوسن : Eocene)(49) به معنای این نیست که لزوماً « هیراکوتریوم : Hyracotherium »(49) در این دوره ها نمی زیسته است. در واقع نیافتن یک فسیل به معنای نبودن آن فسیل نیست! مثال بسیار مهم زیر، اهمیت این سخن ما را بیش از پیش مشخص می نماید:
ماهی « سیلاکانت : Coelacanth»(57) یک نوع ماهی است که در ابتدا تصور می شد، حدود 400 میلیون سال قبل پا به عرصه ی حیات گذاشته و حدود 65 الی 70 میلیون سال قبل، نسلش منقرض شده باشد.(57) چرا که فسیل های مربوط به آن، صرفاً در همان بازه ی زمانی یافت شده و بعد از آن تا دوره ی معاصر، فسیلی از آن پیدا نشده بوده است.(57) (البته تمامی اعداد نامبرده بر اساس همان فرضیات غلط مورد استفاده در روش زمان سنجی رادیومتریک محاسبه شده است! بگذریم!) به هر حال، فسیلی از این نوع ماهی از 65 میلیون سال قبل در دسترس نبوده و دیرینه شناسان، معتقد به انقراض ماهی « سیلاکانت : Coelacanth » همزمان با انقراض دایناسورها در 65 میلیون سال قبل بوده اند.(57) جالب تر این که بدانیم دیرینه شناسان طرفدار « فرضیه ی تکامل »، « سیلاکانت : Coelacanth » را به عنوان موجود حد واسط بین ماهیان و « چهار اندامان : Tetrapods » بالاخص خزندگان و دوزیستان می دانستند!(57)
اما اتفاقی در سال 1938 میلادی رخ داد که موجب بهت شدید دیرینه شناسان شد و آن اتفاق، صید یک ماهی« سیلاکانت : Coelacanth » زنده در سواحل آفریقا بود!!!(57) از آن هنگام به بعد، موارد متعددی از ماهی « سیلاکانت : Coelacanth » به صورت زنده صید گردید(57) و زیست شناسان فهمیدند که « سیلاکانت: Coelacanth » نه یک ماهی منقرض شده ی ماقبل تاریخ، بلکه یک ماهی حی و حاضر در زمان فعلی نیز می باشد؛ به همین دلیل به آن لقب «فسیل زنده » دادند.(57) ....
.
.
4 - نکته ی دیگری که در ذهن طرفداران « فرضیه ی تکامل » مغفول مانده یا عمداً به آن اشاره ای ننموده اند، وجود بیماری ها یا اختلالات ژنتیکی است که می تواند در درک ما از فسیل ها اختلال ایجاد کند. نمونه هایی از این گونه اختلالات ژنتیکی یا بیماری ها که مصداق این سخن می باشند، اختلال چند انگشتی « پلی داکتیلی : Polydactyly » می باشد.(27)
همان گونه که می دانیم، یکی از ارکان توالی فسیلی اسب ها، تغییراتی است که طبق ادعای تکامل شناسان، در تعداد انگشتان موجودات شبه اسب و اسب پدید آمده است.(49) بدین ترتیب که تکامل شناسان می گویند که در کنار افزایش جثه و افزایش حجم جمجمه، یکی دیگر از مواردی که در توالی اسب ها در طول زمان مشاهده می شود، کاهش تعداد انگشتان می باشد؛(49) به نحوی که اسب های به اصطلاح اولیه، تعداد انگشتان بیشتری داشته و اسب های امروزی تک انگشته (یا به عبارت بهتر تک سمه!) شده اند.(49) تاکید تکامل شناسان بر این مسئله، تا حدی است که در تمامی تصاویر مربوط به توالی فسیلی، از این مسئله بهره برده اند.(49)
اما تکامل شناسان در این میان یک نکته ی مهم را فراموش کرده اند یا عمداً به آن اشاره ای نمی کنند ؛ آن نکته ی مهم شیوع بالای ناهنجاری « چند انگشتی : Polydactyly » در اسب ها است؛(58) به نحوی که ناهنجاری « چند انگشتی : Polydactyly » شایع ترین ناهنجاری ژنتیکی انگشتان در اسب ها می باشد!!!(58)
...
بدین ترتیب همان گونه که ملاحظه فرمودید، حتی در اسب های امروزی نیز ناهنجاری « چند انگشتی : Polydactyly» به وفور به چشم خورده و این ناهنجاری از جمله شایع ترین ناهنجاری های انگشتان در اسب ها می باشد؛(58)بنابراین آن چه که در اسب های به اصطلاح قدیمی تر به عنوان تعداد انگشتان بیشتر نام برده شده و طبق ادعای تکامل شناسان به عنوان کاهش تدریجی تعداد انگشتان در طول زمان عنوان می شود، ممکن است چندان صحیح نباشد؛ چرا که ممکن است تعدد انگشتان در برخی فسیل های قدیمی تر، به دلیل ناهنجاری « چند انگشتی :Polydactyly » در این موجودات باشد که اتفاقاً در اسب ها و جانوران مشابه، رخ می دهد!، نه این که واقعاً گونه ای جدا از اسب ها با تعداد انگشتان بیشتر وجود داشته باشد! برای مثال فرض نمایید که تعدادی از اسب های کوچک جثه ی نژاد های « فالابلا : Falabella »(52) و «پونی شتلند : Shetland »(51) که در 20 میلیون سال قبل می زیسته اند، مبتلا به ناهنجاری « چند انگشتی : Polydactyly » بوده باشند! اگر فسیل آن ها را از خاک خارج نماییم، خواهیم دید که هم جثه ی آن ها از اسب های امروزی کوچکتر بوده و هم تعداد انگشتان آن ها بیشتر بوده است! بنابراین اگر مانند تکامل شناسان بخواهیم کوته بینانه نتیجه بگیریم، باید بگوییم که « فالابلا : Falabella »(52) و « پونی شتلند : Shetland »(51) چند انگشته، جد اسب های امروزی می باشند!!! حال آن که می دانیم این دو اسب، نه از گونه ای جدا از اسب های امروزی، بلکه دو نژاد از اسب های امروزی و با قابلیت آمیزش زایا با سایر اسب های امروزی می باشند!
...
بنابراین ادعای این که اسب های قدیمی تر چند انگشته بوده اند و به مرور زمان تک انگشته (تک سمه) شده اند، به معنای نادیده گرفتن احتمال بروز ناهنجاری « چند انگشتی : Polydactyly » در فسیل های قبلی می باشد که این نادیده گرفتن و سهل انگاری علمی، به هیچ عنوان از سوی تکامل شناسانی که ادعای دقت و صحت در اطلاعات به ظاهر علمی شان می نمایند، قابل پذیرش نیست! در یک کلام باید گفت که این سهل انگاری تکامل شناسان در رابطه با مسئله ی ناهنجاری « چند انگشتی : Polydactyly » در توالی فسیلی اسب ها، خود یکی از عوامل مخدوش بودن چنین توالی فسیلی است. البته با توجه به سفسطه های تکامل شناسان، ممکن است آن ها بگویند که ملاحظه ی « چند انگشتی : Polydactyly » در برخی اسب های امروزی نیز نشان دهنده ی ...
.
.
5 - یکی دیگر از مواردی که تکامل شناسان به صورت سهوی یا عمدی در ادعاهایشان پیرامون توالی اسب ها نادیده گرفته اند، مسئله ی وجود جانوران « دو رگه (هیبرید) : Hybrid » در عالم طبیعت است که می تواند محاسبات و ادعاهای تکامل شناسان را مورد چالش قرار دهد! همان گونه که در قسمت های قبلی این مقاله، اشاره کردیم، جانورانی در طبیعت وجود دارند که حاصل آمیزش دو گونه ی مجزا بوده و به همین دلیل عمدتاً عقیم بوده و به عنوان یک گونه ی واقعی و مستقل، طبقه بندی نمی شوند.(44)
معروف ترین مثال ...
.
.
7 - نادیده گرفتن سرده ها و گونه های جانوریِ دیگرِ موجود در عالم طبیعت و برخورد سلیقه ای با این سرده ها و گونه ها، یکی دیگر از موارد مخدوش کننده ی توالی فسیلی اسب ها است. این مسئله از چند جهت قابل بررسی است:
الف) در عصر حاضر جانورانی مانند سرده ی « تاپیر : Tapir »(64) وجود دارند که از نظر اسکلتی و جسمانی، شبیه برخی از فسیل های موجود در توالی فسیلی اسب ها می باشند...
با مقایسه ی استخوان بندی و اسکلت « تاپیر : Tapir »(64) با اسکلت فسیل های موجود در توالی اسب ها، در می یابیم که شباهت بسیار زیادی بین اسکلت « تاپیر » های امروزی با فسیل های منسوب به اسب های ما قبل تاریخ وجود دارد. همچنین اگر نوزادان و جوانان گونه ی «تاپیر » را در نظر بگیریم، این شباهت حتی در بحث ابعاد و جثه نیز دو چندان خواهد شد: ...
..
بدین ترتیب همان گونه که ملاحظه فرمودید، اسکلت « تاپیر های» امروزی، شباهت زیادی با اسکلت فسیل های منسوب به اسب های به اصطلاح اولیه همچون « هیراکوتریم » (49)، «مزوهیپوس »(49) و « مریکیپوس »(49) دارند و این شباهت در محدوده ی تعداد انگشتان پا نیز بعضاً به چشم می خورد؛ به خصوص اگر اسکلت « تاپیرها » ی نوزاد و نابالغ را نیز در نظر بگیریم، از نظر جثه نیز اسکلت « تاپیرهای » نوزاد و نابالغ، در حد و اندازه ی « هیراکوتریم » (49) و «مزوهیپوس » (49) خواهد بود.
این مسئله خود یک علامت سوال جدی در مقابل ادعای تکامل شناسان پیرامون توالی فسیلی اسب ها قرار می دهد؛ چرا که با توجه به شباهت فراوان اسکلتی « تاپیر های » امروزی با فسیل های منسوب به اسب های به اصطلاح اولیه همچون « هیراکوتریم »(49)، « مزوهیپوس » (49) و « مریکیپوس » (49)، این سوال پیش می آید که چه تضمینی وجود دارد که آن چه امروزه تکامل شناسان به عنوان اسب های اولیه ی « هیراکوتریم »(49)، « مزوهیپوس »(49) و «مریکیپوس»(49) می شناسند، در عمل اسکلت « تاپیر ها » ی نوزاد، بالغ و نابالغ آن دوران نباشند؟!!! البته اگر ناهنجاری های ژنتیکی و هورمونی مانند « غول پیکری (ژیگانتیسم) »(23)، « درشت پایانکی (آکرومگالی) »(25)، « آکندروپلازی : Achondroplasia »(19) و ... را که در بخش های قبلی و درباره ی حیوانات دیگر، مورد بحث قرار گرفت مجدداً در این جا نیز مطرح کنیم، مسئله بغرنج تر شده و علامت سوال و ابهامات به مراتب بیشتری در مقابل ادعاهای تکامل شناسان پیرامون توالی فسیلی اسب ها قرار می گیرد!!!
اما مطالعه ی اسکلت « تاپیر ها » 2 مسئله ی بسیار جالب و مهم را نمایان می سازد که به بحث ما نیز مربوط می شود:
A) اولین نکته ی جالبی که از بررسی اسکلت « تاپیرها » به دست می آید، این است که اسکلت جانوران، آینه ی مناسبی از آناتومی و ساختار کلی بدن آن ها نیست؛ زیرا همان گونه که در تصاویر ملاحظه می گردد، ...
.
.
با ملاحظه ی تنوع و گوناگونی شکل و ساختار جمجمه ی « تاپیر ها » ی مناطق مختلف(64)، در می یابیم که حتی در درون یک « سرده » از جانوران نیز ممکن است تنوع واضح ساختاری اسکلتی و جمجمه ای وجود داشته باشد، آن هم بدون این که لزوماً یکی از این جانوران، جد جانور دیگر یا حد واسط بین آن جانور با جانور دیگری باشند! در واقع « تاپیر ها » یی که جمجمه ی آن ها در تصویر فوق نشان داده شده است، شانس آورده اند که در عصر فعلی زندگی می کنند(64)، وگر نه معلوم نبود اگر جمجمه ی آن ها از زیر خاک و در زمان های گوناگونی خارج می شد، تکامل شناسان چه دروغ و فریبی در مورد آن ها به کار می بستند و با خزعبلات خود، صاحب برخی از این جمجمه ها را اجداد برخی دیگر یا حد واسط بین چند گونه معرفی می نمودند! این تنوع فسیلی « تاپیر ها » ی عصر فعلی نیز سد بزرگی در مقابل یاوه گویی های تکامل شناسان ایجاد می نماید!
ب) به جز « تاپیر » که در عصر حاضر زندگی می کند، فسیل های متعددی از برخی گونه های شبه اسب ما قبل تاریخ به دست آمده است که به دلیل عدم سازگاری با توالی فسیلی اسب ها، عمداً از این توالی فسیلی، کنار گذاشته شده اند. یکی از این گونه شبه اسب های ما قبل تاریخ، « موروپوس : Moropus »(65) است.
فسیل های به دست آمده از « موروپوس : Moropus » نشان می دهد که وی جثه ای به مراتب بزرگتر از اسب های امروزی داشته و دارای چند انگشت بوده است و جمجمه ی وی نیز به اسب های امروزی شباهت داشته است:(65)
وجود فسیل اسکلت « موروپوس : Moropus »(65) در بین فسیل های مکشوفه، این علامت سوال بزرگ را در مقابل توالی فسیلی اسب ها قرار می دهد که طرفداران فرضیه ی تکامل، به چه مجوزی از قرار دادن فسیل « موروپوس » در سیر توالی خطی فسیلی اسب ها خودداری نموده اند؟!!!
نگاهی به وضعیت پنجه ها، اندازه اسکلت و دوره ی زمین شناسی که فسیل موروپوس به آن منسوب شده است، علت این پنهان کاری تکامل شناسان را به خوبی نشان می دهد؛ چرا اگر تکامل شناسان می خواستند فسیل « موروپوس » را نیز در توالی فسیلی اسب ها قرار دادند، کل توالی فسیلی اسب ها زیر سوال می رفت!!! به عبارت دیگر از آن جا که «موروپوس » دارای چنگال (چند انگشت) بوده و جثه ای بزرگتر از اسب های امروزی داشته است، توالی فسیلی اسب ها را به هم زده و سدی جدی در مقابل پذیرفتن آن ایجاد می کرده است:
بدین ترتیب عدم اشاره به فسیل « موروپوس : Moropus »(65) در توالی فسیلی اسب ها، شاهد مهمی است که نشان می دهد تکامل شناسان، با رویکردی غیر علمی، غیر اخلاقی و غیر صادقانه، از بین فسیل های کشف شده، تنها فسیل هایی را در توالی های فسیلی قرار می دهند که با اهدافشان سازگار باشد و با رویکردی کاملاً سلیقه ای، فسیل های مغایر با نظراتشان را از توالی های فسیلی کنار می گذارند!
البته برخی اعتراضات و انتقادات ...
.
.
ج) اما نکته ی مهمی که باید به آن اشاره کرد، این مسئله ی مهم است که تکامل شناسان عمداً یا سهواً فراموش کرده اند که اصولاً ممکن است جانوران شبه اسب دیگری نیز در زمان های مختلف زمین شناسی وجود داشته باشند که به دلیل انقراض نسلشان امروزه دیگر وجود ندارند، اما حضور آن ها در قرن ها و هزاره های قبل، در کنار اسب ها، تاپیرها و ... رخ داده و آن ها گونه ای حیوانی مانند میلیون ها گونه ی دیگر بوده باشند، نه این که اجداد اسب های امروزی باشند! به مثال زیر در این زمینه توجه فرمایید:
« دودو : Dodo »(66) پرنده ای بزرگ و ناتوان در پرواز بوده که در جزایر « موریس » در اقیانوس « هند » می زیسته است. اولین بار ...
.
.
.
برای مشاهده تمامی مطالب این مقاله ، فایل PDF قرار داده شده در بالا را دریافت نمایید
مطالب مرتبط:
فرضیه ی تکامل؛ منطقه ی ممنوعه! (2) مستند (اخراج شده: Expelled ) چاله یا چاه؟!
|